Forced, this is the hardest part of our lives this days with the Corona, never before had it been so hard to stay home. Staying home these days means, cleaning and disinfecting anything that didn’t come to our minds, from keyboards to bank cards and shoes. Music and games may take us out of this situation for a few minutes, but there is enough bad news to be sad, a neighbor is affected, the city is still crowded, the passengers’ footsteps are still heard, in my opinion a small coughing sound. I heard.
اجبار، این بخش سختترین بخش از زندگی این روزهای ما در کنار کروناست، قبلتر هیچ وقت خانه ماندن اینقدر سخت نبود، یک تجربه عجیب دور ماندن اجباری. خانه ماندن این روزها بخشهای زیادی را شامل میشود، تمیزکاری و ضدعفونی هرچیزی که پیش از این به ذهن ما خطور نمیکرد، از دسته کلید تا کارتهای بانکی و کفش، بعد از تمیز کاری نوبت به هنر وقت گذراندن میرسه، هنری که میشه فهمید چندان ازش سر در نمیآوریم، گوش کردن اخبار دردی دوا نمیکند و جز واریز بیحساب استرس و درد کار چندانی انجام نمیدهد. موسیقی و بازی شاید برای چند دقیقهای ذهن ما را از این وضعیت دور کند اما کافیست خبری از بیرون درهای خانه وارد چهاردیواری شده باشد، همسایهای مبتلا شده است، شهر همچنان شلوغ است، صدای پای مسافرین هنوز به گوش میرسد، به نظرم صدای ریز سرفهای شنیدم.